سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و شهادت حضرت قاسم علیه السلام

شاعر : علیرضا خاکساری
نوع شعر : مدح و مرثیه
وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
قالب شعر : ترکیب بند

کسی که آمده در خانه‌اش پشیمان نیست            کریم چون حسن مجتبی به قرآن نیست

به غیر سفرۀ او پای سفـره‌ای منـشین            که هر طعام لذیذی به نفع مهمان نیست


کریـم منّـت مسکـین خویش را بکـشد            هر آنکه لطف کند حتماً از کریمان نیست

در آن میانه که پـای حسن وسط باشد            برای حاتم طایی مجال جـولان نیست

همین که راه دهد نزد خود مرا کافی ست            همیشه سائل این در که حاجتش نان نیست

حساب امشب مان با کریم آل الله ست            ضرر کند بخدا هرکسی که گریان نیست

برای روضه سرم درد می‌کـند امشب            چرا که درد مرا غیر گریه درمان نیست

کریم زاده کریم ست، روح "کَرَّمنا"ست

کریم میشود آنکس که مادرش زهراست

به روی خوش به نگاه لطیف شهرت داشت            پسر چقدر به بابای خود شباهت داشت

نـدیـده بـود مـدیـنـه شـبـیـه او پـسـری            علاوه بر جگر مجتبی، سخاوت داشت

حسن سرشت حسن صورت و حسن سیرت            چـقدر ماه شب چهـارده لـیاقـت داشت

به ارث برد ز بابا که صبر پیـشه کند            به دوست نه به بیگانه هم محبت داشت

جـزامـیـان مـدیـنـه دعـاش می‌کـردنـد            به همنـشیـنی با هرکـدام عادت داشت

رسـیـد کـرب و بـلا و نشان عـالـم داد            حسین با حسنـش دائماً شراکت داشت

ز بسکه از لبش احلی من العسل ها ریخت            همیشه شهد کلام ترش حلاوت داشت

عمو عـمامۀ خود را بر او کـفن کرده            مگر عزیز یتیمش چقدر حرمت داشت!

نه جوشن و نه زره نه حمایل و نه سپر            برای کرب و بلا شوق بی‌نهایت داشت

به پیش ناقه سواران چو یل به میدان رفت

شبیه حضرت شیر جمل به میدان رفت

همینکه با غضب از دوش خود عبا انداخت            تـمـام لـشکـر کـفـار را ز پـا انـداخت

گهی به میمنه بود و گهی به میسره بود            چـقـدر ولـوله در این بـرو بیا انداخت

زمین ز هر قـدم طفـل مجـتبی لـرزید            چه رعشه‌ای به اراضی کربلا انداخت

به سبک و شیوۀ جنگ عمو ابوالفضلش            چـقدر سر وسـط دشت نیـنوا انـداخت

علی علی به لبـش بود و یک تنه تنها            چهار تک یـل سـردار شام را انداخت

ولی پس از لحظاتی دگر ورق برگشت            نگاهی از حسد آن قوم بی‌حیا انداخت

به یک اشاره رسیدند و دوره‌اش کردند            یکی به سوی تنش نیزه بی‌هوا انداخت

نفـس میان دو پهلـوی او به تـنگ آمد            به چشم تر نظری سوی خیمه‌ها انداخت

گرفت تا که ز خون جگر وضو سر داد

و با دهـان شکسته عـمو عمو سر داد

میـان دشت گـل نجـمـه بود پـرپـر شد            ز بـوی یـاس تنـش کـربلا معـطـر شد

عـبــا نـبـود بـه داد دل عــمــو بـرسـد            دوباره چشم حسین از مصیبتی تر شد

نبود صحـبتی از جسم پـاره پاره ولی            گمان کنم ز درون یک علی اکـبر شد

کـبـود شد هـمۀ پـیکـرش سپـس سبب            گریز دیگر من سوی روضۀ«در» شد

چه سیـنه‌ها نشکـستـند در طـی تاریخ            چه ظلم‌ها که به این خاندان مکرر شد

به نیـزه رفت سرش در کـنار عـبدالله            دو سایۀ سر از آخر نصیب مـادر شد

چه بر سر حـسن بن الحسن مگـر آمد

صــدای نـالـۀ زهــرا بــلـنــد تـر آمــد

نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل تحریفی بودن داستان جعلی ارزق شامی حذف شد؛ این قصه برای اولین بار در قرن دهم در کتاب روضة الشهدا بدون هیچ سندی جعل شده است.



شکار بعدی آن شیـربیـشه، ازرق بود            سر و تن و سپرش را جدا جدا انداخت



بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایت‌های معتبر حذف شد، موضوع زیر سم اسب ماندن بدن حضرت قاسم اشتباه برداشت از روایت تاریخی است؛ زیرا همانگونه که آیت الله شعرانی در ترجمه نفس المهموم، آیت الله‌ اشراقی در اربعین الحسینیه و محققین مقتل جامع تأکید می‌کنند کسانی همچون علاّمه مجلسی که نوشته‌اند بدن حضرت قاسم پایمال سُم اسب شد، درترجمه تاریخ الامم والملوک ( تاریخ طبری ) اشتباه کرده‌اند زیرا ضمیر ذکر شده در تاریخ الامم و الملوک به عَمْرُو بْنِ سَعْدِ اَزْدِي برمی‌گردد نه حضرت قاسم؛ زیرا در ادامۀ همین گزارش نوشته شده است اسبها بدن او را پایمال کردند تا مُرد؛ هنگامی که گردوغبار فرو نشست دیدند امام حسین علیه السلام بالای سر قاسم نشسته و قاسم پاهای خود را به زمین می‌کشد. این جمله نشانگر زنده بودن حضرت قاسم است در صورتیکه متن روایت کسی که بدنش پایمال سُم اسبها شد در همان لحظه مُرده است. جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.ضمناً بدن انسان لاستیک نیست که بر فرض محال زیر سم اسب ماندن کشیده و بزرگ شود، اینگونه تخیلات جدای از اینکه عقلانی نیست در شأن اهل بیت هم نیست و جداً باید از آن پرهیز نمود.



چه شد در آن وسط معـرکه نفهـمیـدند            که سم اسب ردی بر دهان چرا انداخت



کسی که پاش به بند رکـاب هم نرسید            بمیـرم...آه...قـدش با عـمـو برابر شد